شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : مثنوی
روضههای شب پنجم چقدر جانکاه است سیـنهزنها،حـسـنیها شب عبدلله است بیشتر از همه شبروضه شکستهبال استلاجرم روضۀ امشب طرف گودال است
روضه امشب سخن از دست شکسته دارد غـصۀ کـوچه ویک مادرخـسـته دارد
روضه درسینۀ خود داغ عزیزی دارد تا به پهلـوی شکـسته چهگـریزی دارد روضه امشب همه جا میرود ازلطف کریم از مدینه، کربلا میرود از لطف کریم صاحب روضه کریم و کرمش قیمتی است یازده ساله شـبـیه پـدرش غـیرتی است
یـازده سـالـه ولـی خـیـرکـثـیـری دارد پـسرشـیرجـمـل خود دل شـیری دارد
بیخـیـال تـبـر و نـیـزه وشـمـشـیرآمد آی ای لشـکـر کـفـتـار صفت،شیر آمد
آمـد و دیـد که از زخـم عــمــوافـتــاده راه یک نـیـزۀ وحـشـی به گـلـوافـتـاده
لشکری تیغ کشان سمت به عمومیآید شمر هـمراه سنان سمت به عمومیآید
تیـرها حـلـقه به دور بـدنش میبـسـتـند نیزهها را همه محکم به تنش میبستـند
گفت باید که دراین مرحله بیسرباشم مـیروم تـا سـپــرلـحـظـۀ آخــربـاشـم
گفت ای وای عـمو صبـر نما در راهم عـاشـق سـوخـتــۀ راه تـو عـبـد لـلـهــم
پسر روضه رسانیده خودش را به عمو دست خود را سپر انداخته در راه گـلو
ناگهان دست شکست ونفـسـش بند آمد بـاز بـر روی لب حـرمـله لـبـخـند آمـد
در همه دشت صدایی ز شکستن پیچید برلب خشک عمو خون گـلویش پاشید